در دانشگاه علامه طباطبایی در مقطع کارشناسی اقتصاد (۷۱-۱۳۶۷) در برخی دروس پایه و در مقطع دکترای اقتصاد(۸۲-۱۳۷۶) بعنوان استاد راهنمای رساله، توفیق استفاده از راهنمایی های زنده یاد دکتر مهدی تقوی را داشته ام. لازم دیدم حداقل با این یادداشت و یادی از کار حرفهای ایشان، بخشی از دین خود را بعنوان شاگرد ایشان ادا کنم. سال ۱۳۶۷ در فضایی که هیچ شناختی از رشته اقتصاد نداشتم، به اقتضای شرایط آن سالها در رشته اقتصاد نظری دانشگاه علامه طباطبایی پذیرفته و مشغول به تحصیل شدم. مثل بسیاری از دانشجویان دیگر این گرایش از اقتصاد، که به تازگی از کنکور رشته ریاضی فیزیک جذب اقتصاد می شدند، حداقل در یکسال نخست در سردرگمی برای ادامه تحصیل و یا تغییر رشته دانشگاهی بودم. در دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در دهه شصت و بعد از انقلاب فرهنگی حداقل دو طیف اساتید اقتصاد برای دانشجویان آن دوران قابل تمایز بودند: – اساتید فارغالتحصیل آمریکا و اروپا، – اساتید فارغالتحصیل دانشگاههای داخل. غالب اساتید فارغالتحصیل داخل دارای مدرک کارشناسیارشد از دانشگاه تربیت مدرس بودند. اگر اشتباه نکنم دکتر تقوی جزو نخستین فارغالتحصیلان دوره دکتری دانشگاه تهران در قبل از انقلاب ۵۷ و از هر جهت متمایز از اساتید فارغالتحصیل داخل کشور در آن دانشکده بودند. حداقل در دروس پایه اقتصاد خرد و اقتصاد کلان در مقطع کارشناسی، دکتر تقوی در بین اساتید دانشکده اقتصاد، جزو معدود اساتیدی بودند که برای آموزش دانشجویان در این دانشگاه و سایر دانشگاههای کشور کتب مدونی منتشر کرده بودند. غالب اساتید آن دانشکده به سبک تدوین و تکثیر جزوات خاص نیاز دانشجویان را مرتفع می کردند. از لحاظ راحتی ارتباط و تعامل عادی دانشجویان و اساتید، آنچه بخاطر دارم در آن دانشکده حداقل طبقه بندی زیر قابل ملاحظه بود: – اساتید خارج دیده که حداقل در بعضی از ایشان، تا حدودی تکبر و متمایز شدن از بقیه ملاحظه میشد. این ویژگی تا حدود زیادی مانع ارتباط راحت هر طیف دانشجویی با ایشان بود. – اساتید فارغالتحصیل داخل(عمدتاً تربیت مدرسیها) که مشخص بود بعد از انقلاب فرهنگی با رویه و رسالت خاصی وارد دانشگاه شده اند. این طیف نیز حداقل برای بسیاری از دانشجویان جاذبه معمول استاد شاگردی را نداشتند و به سختی با اغلب دانشجویان دم خور میشدند.(البته با گذر زمان بسیاری از ایشان با ادامه تحصیل در مقطع دکترا در داخل و خارج، کاملاً تغییر کردند، اما از شانس نسل ما در آن مقطع چنین بودند). زنده یاد دکتر تقوی درهیچ یک ازاین دو طیف نمی گنجید. معمولاً صبح زود با چند کتاب زیر بغل و چهره ای که همواره با تبسم خاصی نقش گرفته بود، وارد دانشکده می شدند، سلام دانشجویانی که معمولاً بصورت گروهی در فضای دانشکده پراکنده و به ایشان ادای احترام میکردند را با تکان دادن سر و تبسم خاص جواب می دادند و به سرعت رد می شدند؛ درب اتاق ایشان همواره به روی دانشجویان باز بود، بعضی اوقات هم با استشمام بوی پیپ مخصوصشان، متوجه حضور ایشان در اتاقشان می شدیم. قبل از اینکه در کلاس درس در محضر ایشان باشم، در سال ۶۷ چند بار جهت مشورت در تغییر رشته دانشگاه از اقتصاد به سایر رشتههای متناسب با پیشینه تحصیلی که واجد شرایط آنها بودم، از طرف آموزش دانشکده باجمعی از دانشجویان به ایشان، بعنوان استاد راهنمای مقطع کارشناسی، معرفی شدیم. با همان بیان رک، شیوا و آغشته به طنز مجاب شدیم که قید تحصیل در سایر رشتههای تحصیلی را بزنیم و در اقتصاد ادامه تحصیل دهیم. در کلاس درس مسایل بعضاً قامض برای متوسط دانشجویان را با چاشنی طنز و شوخی خیلی راحت توضیح و آموزش می دادند؛ بعضاً تا حد یک جوان حدود ۲۰ ساله سطح ارتباط خود را با دانشجویان تطبیق می دادند. در آموزش تبعیض خاصی اعم از قومیتی، جنسیتی، اعتقادی و…بین دانشجویان قائل نبودند. وقتی غالب کلاس مطالبشان را می گرفتند، لذت و رضایت خاصی در چهره ایشان قابل مشاهده بود. در درس ریاضیات ۳ و تبیین پویایی متغیرهای اقتصادی در قالب مدلهای ساده ریاضی، دانشجویان کارشناسی گرایش نظری را که همچنان برای ادامه تحصیل در این رشته بی انگیزه بودند را علاقمند به ادامه تحصیل میکردند. همواره کار روی تالیف یا ترجمه کتاب یا مجلدی جدید روی میز اتاقش نمایان بود. به نظر به تجربه به این نتیجه رسیده بودند که در آموزش اقتصاد و ارتقای توانمندی نیروی انسانی در کشور ودر تقویت ایشان در دروس پایه ای (خرد، کلان، ریاضیات کاربردی در اقتصاد، حسابداری، مدیریت مالی، تجارت بین الملل) رسالت خاصی دارند. شاید به درستی دریافته بودند که بانهادینه شدن این مبانی، تا سالهای متمادی مدیریت اقتصاد در این کشور چه در سطح خرد(بنگاهها و خانواده ها) و چه در سطح کلان (دولت و نهادهای دولتی) برای پیشرفت جای کار دارد.
مرتضی نادری– ۱۴۰۳/۰۳/۱۰